document.write('');
وقتی مشتی از همه جا بی خبر خیال برشون میداره - از همه جا
دوستی با مردم، نیمی از عقل است. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 91 اسفند 2 , ساعت 8:1 عصر
بدترین بخش ماجرا ، این است که آقایان ،بعد از این که رفتار سرد و موهن مصری ها با رئیس جمهور ایران را دیدند ، این نامه را فرستادند و با خود اندیشه نکردند در کشوری که در یک سفر چند روزه، دوبار رئیس جمهور ایران مورد حمله و اهانت قرار می گیرد و فضایی چنان سنگین علیه ایران وجود دارد که در جشن 22 بهمنِ دفتر حفاظتِ منافع ایران، نماینده دولت قاهره، دولتمردان ایرانی را یادآور خون های ریخته شده در سوریه می خواند و ... ، جایی برای چنین نامه نگاری های یکسویه وجود ندارد.

 

عصرایران - نامه ای که 17 چهره سیاسی-دانشگاهی به محمد مرسی ، رئیس جمهور مصر نوشتند ، بیش از هر چیزی نشان دهنده ناآگاهی و جهان نشناسی افرادی است که در داخل کشور ، رسانه های رسمی ، آنان را "اندیشمندان ایرانی" می خوانند. هر چند فرد فرد این 17 نفر ، محترم هستند ولی نمی توان به واسطه ارجمندی شان ، کار آنان را مصون از نقد دانست ، همان طور که نقد کارشان نیز ، بی حرمتی به شخصیت خودشان نیست.

چند روز قبل ، 17 نفر ، از جمله علی اکبر ولایتی ، غلامعلی حداد عادل ، سید علیرضا مرندی ، فرهاد رهبر ،محمد رضا مخبر دزفولی ، محمدعلی معلم دامغانی ، سید مصطفی محقق داماد و ... نامه ای به رئیس جمهور مصر نوشتند و پس از مقدمه ای مبنی بر حقانیت دین اسلام ، اعلام آمادگی کردند که آماده اند تجربیات جمهوری اسلامی ایران را به مصر انتقال دهند.

این نامه با بی اعتنایی محمد مرسی مواجه شد. اما مشاوران و مقامات دیگر مصر ، آن را به سخره گرفتند و به انتقاد از نامه پرداختند و تصریح کردند که نیازی به این ارائه الگوها ندارند و ... (متن نامه ، اسامی امضا کنندگان و واکنش مصری ها را اینجا ببینید).

البته این واکنش ها ، قابل پیش بینی بود. محمد مرسی که حتی در سفر احمدی نژاد به مصر ، راضی به «گفت و گوی رسمی دو جانبه» با رئیس جمهور ایران نشد*، مشخص بود که به نامه چند چهره درجه چندم سیاسی و دانشگاهی - که هیچ کدام یا اکثریت شان را اصلاً نمی شناسد و نامشان را هم نشنیده است - پاسخ نمی دهد. او همانند اکثر رؤسای جمهور و البته برخلاف برخی ، برای جایگاه ریاست جمهوری ، شأن و اعتبار قائل است.

واکنش مقامات و رسانه های مصر هم پیشاپیش مشخص بود. در فضای ضد ایرانی شکل گرفته در مصر که با تبلیغات گسترده رسانه هایی مانند العربیه و سلفی های تندرو حاصل شده و مسائلی مانند تضاد سیاست های تهران و قاهره در قبال سوریه بر آن دامن زده است ، معلوم است که نامه ایرانی ها را حلوا حلوا نمی کنند!

در کشوری که رئیس "الازهر"ش ، حتی حاضر به حضور مشترک با احمدی نژاد برای کنفرانس مطبوعاتی نشد و مشاورش را فرستاد و او هم در حضور رئیس جمهور ایران ، هر چه توانست نثار ایران کرد تا آنجا که احمدی نژاد ، تهدید به ترک جلسه کرد ، مشخص است که چه فضایی حاکم است.

این فضا را هر ناظر متعارفی می تواند از هزاران کیلومتر دورتر درک کند و بفهمد که نامه نگاری در این شرایط ، مصداق تف سربالا و دادن فرصت و میدان برای ایجاد مانورهای رسانه ای ضدایرانی است.

کافی است نگاهی به رسانه های مصری در ایام اخیر انداخته شود تا مشخص شود که به بهانه این "نامه نگاری خام و عجولانه" و صدالبته "غیرضروری" ، چه هجمه ای علیه ایران راه افتاده است.
این که آنچه مصری ها علیه ایران می گویند تا چه اندازه مقرون به صحت است و تا چه اندازه تبلیغاتی و دروغین ، امری است جداگانه ؛ سخن بر سر این است که چرا به رقیب باید پاس گل داد و برایش فضا ساخت که جوسازیِ ولو غیرمنصفانه کند؟!

بدترین بخش ماجرا ، این است که آقایان ،بعد از این که رفتار سرد و موهن مصری ها با رئیس جمهور ایران را در سفر اخیر احمدی نژاد به مصر دیدند ، این نامه را نوشتند و فرستادند و با خود اندیشه نکردند در کشوری که در یک سفر چند روزه ، دستکم دوبار رئیس جمهور ایران مورد حمله و اهانت قرار می گیرد و فضایی چنان سنگین علیه ایران وجود دارد که در جشن 22 بهمنِ دفتر حفاظتِ منافع ایران در مصر ، نماینده دولت قاهره ، علیه ایران موضع گیری می کند و دولتمردان ایرانی را یادآور خون های ریخته شده در سوریه می خواند و ... ، جایی برای چنین نامه نگاری های یکسویه وجود ندارد.

وانگهی ، لحن پندآموز و موعظه گرانه نامه مبنی بر این که ما می خواهیم به شما کمک کنیم ، برای کشوری مانند مصر با آن سابقه تمدنی و ادعای پیشرو بودنش در جهان عرب ، هرگز خوشایند نبود.
این که چند چهره نه چندان معروف ایرانی ، نامه ای به رئیس جمهور کشوری مانند مصر بنویسند و وعظ و موعظه اش کنند و خود را به رُخش بکشند و در پایان بگویند که حاضرند انتقال تجربه کنند ، حتماً می تواند نوعی اهانت تلقی شود و واکنش متقابل دریافت کند، آن هم از سوی دولت و مردمی که تازه انقلاب کرده اند و هنوز در هیجان و غرور آن هستند.

همه این ها نشان می دهد که این اندیشمندان(!) وطنی ، بدیهیات جهان امروز را هم نمی شناسند و از بازتاب اعمال خود در دنیای امروز غافل اند. گو این که فکر می کنند فضای فکری همه مردم دنیا ، یا لااقل همه مسلمانان جهان ، منطبق بر اندیشه های آنان است و حالا که مصری ها ، انقلاب کرده اند و مرسی را جایگزین مبارک کرده اند ، معنی اش این است که عزت و استقلال و عقایدشان را به پای ایران می ریزند و برای ما و تجربیات ما ، فرش قرمز می گسترانند!

و نکته ای که نویسندگان نامه باید بدان پاسخ دهند این است کهنوشتن نامه به مرسی در این شرایط و از سوی آنها ، اساساً چه لزومی داشت و اگر آنها نامه نگاری نمی کردند ، چه ثلمه ای بر ایران و اسلام وارد می آمد؟!

جواب های تند مصری ها به این نامه -که متأسفانه به نام ملت ایران تمام شد- هر چند تلخ و گزنده بود ولی ای کاش باعث شود که سر اندیشمندان وطنی (!) ، به سنگ بخورد و در نوع نگاه و رفتارشان تجدید نظر کنند و بدانند که معادلات امروزی فراتر از ذهنیت های آنان ، دنیا گسترده تر از دفترهایشان و مردم جهان ، پرشمارتر و متکثر تر از اطرافیان عمدتاً مجیز گویشان هستند.

بعد از تحریر:

آقایان! مصر مهم است ، رابطه با مصر هم خوب است ؛ اما نه به هر قیمت و ذلتی! 

 



کل چیزا از اول تا الان